اینترنت سراسر پر شده است از اخبار و مباحث مربوط به اعدامهای اخیر و من شوربختانه نه میتوانم نظر بدهم، نه میتوانم در گفتوگوها شرکت کنم و یا حتی در بالاترین به لینکهای مربوطه رای بدهم.
نمیدانم، شاید نوعی واکنش دفاعی روانی باشد؟ اما واقعا نمیتوانم.
تنها بودم و لختی با خود اندیشیدم، به اعدام! به یاد برخی از دوستان افتادم که بلافاصله پس از شنیدن مخالفت با اعدام به تو خواهند گفت: اگر به خواهر یا همسر خودت کسی تجاوز کرده باشد باز هم با اعدام مخالفی؟ از این میگذرم که چنین استدلالی از زشت ترین، سخیف ترین و پست فطرتانه ترین نوع استدلالها است. حال من از این افراد سوال دارم: آیا حاضر بودی چند متجاوز بجای اعدام به حبس ابد محکوم شوند اما شیرین، فرزاد، علی، فرهاد و مهدی به این واسطه زنده میماندند؟
این را از خود فردی که مورد تجاوز واقع شده هم میتوان پرسید فقط امیدوارم آنها که خودشان مورد تجاوز واقع نشدهاند اما موافق با اعدام هستند کاسه داغ تر از آش نشوند.
نکته دوم این است که دیشت کتابی میخواندم که اصلا به انسانها و روابط میان آنها هیچ ربطی نداشت. نویسنده برای این که نسبیت را در فیزیک به سادگی شرح بدهد میگفت:
.There is no privileged observer in the universe
مشاهده گر ویژهای در گیتی وجود ندارد.
به عبارتی هرکسی واقعیت را از چشمان خود میبیند. روابط انسانی هم جزئی از واقعیت جهان فیزیکی بیرونی است. بسیاری از قتلهای قانونی (اعدام) که در جهان رخ میدهد هم از این قانون پیروی میکند. این اعدامیان در نظر برخی قهرمانند و لایق ستایش و در نزد برخی پلیدند و مستحق نابودی.
در این دنیا چه کسی میتواند مدعی شود که حقیقت یکیست و آن نزد اوست؟
پس اگر از دید انسانی و منطقی به موضوع نگاه کنیم حتی اگر یک مورد مشکوک در ده سال رخ دهد من خواهم گفت برای جلوگیری از قنل آن یک فرد باید بکل جلوی این نوع قتلهای قانونی را گرفت.
و اما جمهوری اسلامی و اعدام. به گمان من این نظام را بخوبی متوان به هیدرا هیولای افسانهای تشبیه کرد چرا که اگر هرکدام از سرهای جمهوری اسلامی را قطع کنی یکی دیگر بجای آن خواهد رویید. مشکل ما چیست؟ رهبر؟ احمدینژاد؟ این یکی آخوند؟ آن یکی حزب الهی؟ قطعا خیر چرا که با نابودی یا برکناری آنها درست مثل هیدرا سر دیگری بجای آن خواهد رویید.
پس چاره چیست؟ بسیار ساده، «قطع کردن سر اصلی» که در مورد این نظام میشود مبارزه برای نابودی مفاهیمی که جمهوری اسلامی بر اساس آن بنا شدهاند مانند حجاب اجباری، اعدام، دین رسمی، عدم آزادی بیان و و و …
این یکی از همان چیزهایی بود که مرا برای شرکت در انتخابات سال گذشته به شک و تردید انداخت، اقدام به برکناری مسالمت آمیز یکی از سرهای هیدرا و جایگزینی آن با یکی دیگر؟ به خودم گفتم مشکل ما، این اعدامها، این شکنجهها و این سختیها فقط با نابودی خود هیولا است که از بین خواهد رفت.
درباره هیدرای جمهوری اسلامی، قدرت آن و نقطه ضعفش بیشتر خواهم نوشت.